گنگ دژ روایتی الحاقی در داستان سیاووش؟
Authors: not saved
Abstract:
This article doesn't have abstract
similar resources
نقد کهنالگویی داستان «دژ هوشربا»
کهن الگوها مفاهیم مشترکی هستند که در طول سالیان، در ناخودآگاه بشر انباشته شدهاند. نقد کهنالگویی یکی از شاخههای نقد ادبی جدید است که به بررسی کهنالگوهای موجود در یک اثر ادبی میپردازد. در این مجال، ضمن پرداختن به تاریخچه و پایهریزان نقد کهنالگویی، پارهای از اصطلاحات کلیدی این نوع نقد، همچون ناخودآگاهی، کهنالگو، به اختصار بررسی شدهاند و نیز به کهنالگوهایی از قبیل «قهرمان»، «سفر قهرمان»...
full textدنیاهای محتمل در ساختار روایی مثنوی معنوی ( داستان دژ هوشربا)
دنیاهای محتمل از مبانی نظری سبکشناسی شناختی است و ریشه در فلسفه لایبنیتس دارد. درک چگونگی روایت روایتها مسأله اصلی در این نظریه است و نحوة ارتباط خواننده با روایت ادبی و تأثیر کنش و واکنش متن و خواننده را روشن میسازد. مثنوی معنو ، ی بزرگترین منبع ادب عرفانی است که مبانی عرفان عملی و نظری را دربرمیگیرد. در این جستار برآنیم، براساس نظریة دنیاهای محتمل و با روش توصیفی تحلیلی محتوا، خوانش جدیدی از...
full textبررسی و تحلیل داستان دژ هوشربا براساس نظریات یونگ
داستان دژ هوشربا یا قلعه ذاتالصور آخرین حکایت بلند و ناتمام مثنوی معنوی است. موضوع این داستان تلاش سه شاهزاده جوان برای وصال با شاهزادهخانم چینی است. در این مقاله برآنیم تا با روش توصیفی- تحلیلی و کتابخانهای، برخی نمادهای کهنالگویی در این داستان را براساس اندیشههای کارل گوستاو یونگ درباره کهنالگو تفسیر کنیم. این پژوهش نشان میدهد که امر مقدس وصال در این داستان تعبیری عرفانی از خویشتن...
full textتحلیل ساختار روایتی داستان بهرام و گلاندام برپایة نظریّة گریماس
روایتشناسی به عنوان بزرگترین ارمغان ساختارگرایی، یکی از مهمترین حوزههای نظریّة ادبی مدرن محسوب میشود. در قرن بیستم میلادی، ساختارگرایان به پیروی از پراپ، در صدد ارائة الگوی کلّی در ساخت انواع روایت برآمدند. در همین زمینه، آ.ژ.گریماس، مشهورترین نظریّهپرداز روایت، از دامنة محدود مطالعات پراپ فراتر رفت و با ارائة الگوی کنشی و زنجیرههای روایتی خود، تلاش کرد تا به دستور کلّی زبان روایت دست یابد و ...
full textبررسی و تحلیل داستان دژ هوش ربا براساس نظریات یونگ
داستان دژ هوش ربا یا قلعه ذات الصور آخرین حکایت بلند و ناتمام مثنوی معنوی است. موضوع این داستان تلاش سه شاهزاده جوان برای وصال با شاهزاده خانم چینی است. در این مقاله برآنیم تا با روش توصیفی- تحلیلی و کتابخانهای، برخی نمادهای کهن الگویی در این داستان را براساس اندیشههای کارل گوستاو یونگ درباره کهنالگو تفسیر کنیم. این پژوهش نشان میدهد که امر مقدس وصال در این داستان تعبیری عرفانی از خویشتن...
full textMy Resources
Journal title
volume 26 issue 112
pages 385- 404
publication date 1975-02-20
By following a journal you will be notified via email when a new issue of this journal is published.
Hosted on Doprax cloud platform doprax.com
copyright © 2015-2023